سحر وب

خطی ننویسم که آزار دهد کسی را

سحر وب

خطی ننویسم که آزار دهد کسی را

در فقدان خدا

در یک کلیسا، قایق بزرگی دیدم مثل دو بازوی گشاده. نه بادبان داشت، نه دکل- جز شمع هیچ چیز نداشت. انگار یک اسباب‌بازی بود. بر بدنه‌اش با رنگ آبی نوشته شده بود: در فقدان خدا. بلافاصله به یاد تو افتادم: عشق من، این قایق کوچک، تو و زندگی توست. خلوص قلب تو که هزاران بار غرق شده، که باز هم هزاران بار در پهنه‌ی دریا پیش رفته، و نوری که آن را می‌سوزاند و می‌شوید به همراه برده است.

کریستین بوبن



گویند که مرا عذاب خواهی فرمود!
؟من در عجبم! که آن کجا خواهد بود
جائی که توئی عذاب در آنجا نه بود
آنجا که تو نیستی کجا خواهد بود؟
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد