... وقتی جوان بود دوست داشت ادای پیر مردهای عصا بدست را در بیاره! یک چوب دستی میگرفت دستش و دولا دولا راه میرفت مثل پیر مردها با صدای لرزان کش دار حرف میزد و همه را با این کارهاش به خنده وادار میکرد...
اما حالا که خودش پیر شده ! قوز کمرش بهش اجازه نمی ده تا راست بیاستد و حتی برای یک لحظه هم که شده ادای جوانترها را در بیاره
3q
3q